عشقم دوچرخه برای خودش خرید
سلام نازدونه من
سلام یکی یک دونه من. 2 روز پیش من و شما و بابا جون رفته بودیم خریدتو فروشگاه که وارد شدیم یک سری دوچرخه گذاشته بودن برای فروش تا چشمت بهشون افتاد امدی پیشم و با مظلومیت با اون چشمهای قشنگت چشم دوختی تو چشمهام و بهم گفتی دوچرخه میخواهم همون لحظه بابای امد نزدیکمون و تو بهش گفتی من دوچرخه میخواهم بابای هم خوشحال شد و فوری بردت تا انتخاب کنی.یک دوچرخه زرد خوشگل انتخاب کردید بابا رفت حساب کنه سوارش شدی و تا پیش بابا خودت تنهای رکاب زدی (اصلا انتظار نداشتم بتونی تنهای سوار بشی و پا بزنی).بابا جون رفت یک سر شرکت کار داشت و منو عشقم رفتیم پارک نزدیک شرکت تا بابا جون کارش رو انجام بده و با هم برگردیم خونه. تو پارک کلی بازی کردی ولی دیگه خسته شده بودی و همش میگفتی بیا منو هل بده خسته شدم . منم باهات بازی میکردم تا با چرخت بیای دنبالم تا شب کلی باهاش بازی کردی اینقدر که شب وسط خونه از خستگی رو زمین خوابیده بودی.الهی قربونت برم نازنینم