سورناسورنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

سورنا تمام دنیای مامان

خدایا صدات میکنم

1391/11/28 10:22
نویسنده : مامان سمیرا
265 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 1390/03/20 چه روزهای بدی چقدر دلگیرم امروزم جمعه است. امروز برات مشاوره فوق عفونی گذاشته بودن. دکتر آمد و بعد از معاینه و بررسی پروندت احتماله مننژیت داد. مردمنفسم بالا نمیامد دنیا رو سرم خراب شد. دیگه باید خون گریه کنم خدایا من تحمل این همه دردو ندارم کاش منو بکشی این روزها رو نبینم آخه پسرم برای این دردها خیلی کوچولوی تازه فردا میشه 35هفتش. هر روز دارن جای سرمتو عوض میکنن بمیرم برات چقدر داری دردمیکشی.آخه چرااااااااااااااااا

امروز 1390/03/21 فقط اینو میتونم بگم زندگی منو بابای داره توی راهروهای بیمارستان پارسیان میگذره از روز به دنیا امدنت تا امروز من شبیه مامانهای دیگه نبودم فقط غصه خوردم فقط اشک ریختم و فقط سوختم. همش کلافه ایم و همه نگران تو و من هستن چون از زایمانم به اینور حتی یک روز هم استراحت نکردم.من برای خودم مهم نیستم تو فقط تو خوب باش من برات میمیرم.روزهای سخت و وحشتناکی رو داریم میگذرونیم من که بزور خودمو روی پاهام نگه داشتم.باز جای سرمتو عوض کردن زدن تو پات بمیرم برات.نازدونه من امروز 35 هفتته

امروز1390/03/22 وای قلبم سورنای من امروز یک دفعه دیگه LPت میکنند قلبم از جا کنده شده خدایا صبر نمیدانم دیگه چی بگم چکار کنم دارم میمیرم کمکم کن. چرا اینقدر ضعیفم چرا نمیتونم برات کاری کنم خدایا نمیتونم نمیکشم بسته پسرمو خوب کن .باید آزمایشهاتو ببرم بدم بردم خیابان ظفر خیلی التماس اون متصدی آزمایشگاه کردم که زود جوابشو بدن.آخه جوابش برای یک هفته بعد حاضر میشد و تو باید تو بیمارستان میماندی تا جواب آزمایشت بیاد.اونم بهم قول داد سریعتر جوابشو بدن و بالای برگت نوشت اورژانس. بعد از ظهر تماس گرفتن از آزمایشگاه بریم جوابشو بگیریم جلوی در آزمایشگاه که پیاده شدم حالم بد شد دارم به زمینو زمان دیگه بد و بیراه میگم. جوابش خوب بود ولی آزمایش دیگت نشون میده قند LPت پایینه و عفونت داری.نازگلم کاش من جای تو مریض بودم.خدایا سورنای من خیلی کوچولوی برای این دردها خدایا بهش سلامتی بده. خدایا بچهم گناه داره باز جای سرمشو عوض کردن دلم ریش ریش میشه.

امروز 1390/03/23 وای میگن باید بری MRI مغزی بشی سورنا دارم خیلی عذاب میکشیم تمتم دنیام خرابه نمیدونم روزهام چقدر سنگینه و چه بد داره میگذره.باباهم خیلی ناراحته و همش داره رو مریضیت تحقیق میکنه ما با MRI کردنت مخالفیم چون باید بیهوش بشی. دکترت هم با ما صحبن کرد در مورد اینکه حتما باید این کارو انجام بدیو و مارو حسابی ترسونده و بابا رضایت داد تا MRI بشی.امشب آمدم بهت شیر بدم ولی اصلاشیر مامانو دوست نداری و خیلی گرسنه بودی ولی شیر منو نخوردی خوشحالم که حال دار شدی و حالت خوبه بیدار میشی گریه میکنیبرای شیر خوردن گریه میکنی چقدر برام لذت بخش بود که دیدم پسرم حالش خوبه و چون گرسنه هست گریه میکنه منم همش سعی کردم بهت شیر بدم تو اینجا با این آنتیبیوتیکهای قوی که میگیری باید شیر مامانتو بخوری تا قوی بشی  ولی تو از گرسنگی کلافه شدی و شروعبه جیغ جیغکردی و بخش رو سرت گذاشتی  مرسی عزیزم.بازم جای سرمتو عوض کردن وای پسرم سوراخ سوراخ شده بمیرم برات

امروز 1390/03/24 خدای بزرگ به دادم برس امروز سورنای کوچولوم باید MRI بشه دل تو دلم نیست. من و بابا و مامانی بیمارستانیم و منتطر آمبولانس باید بریم بیمارستان لاله.آمبولانس آمد تو بخش تنت لباس کردن پیچیدنت تو پتو و گذاشتنت تود اندیکاتور و همرا یک پرستار بردیمت تا سوار امبولانس بشی وقتی تو اسانسور بودیم نگاهت میکردم فرشته خدا و این همه درد دیگه به هر چیزی چنگ میزنم و التماس میکنم برای شفا پیدا کردنت.بابا سوار آمبولانس شد و منو مامانی سوار ماشین خودمون شدیم و پشت آمبولانس میامدیم قلب من توی آمبولانس بود صدای آژیرش اعصابمو خرد میکرد بهم استرس میداد و اشکهامم سرازیر خدای من آخه چرا پسر من نازنینم بمیرم برات واقعا روزها و شبهای سختی رو میگذرونیم پسرمو بردن برای MRI تاساعت 10 منتطر شدیم دکتر بیهوشه بیاد آمد و تو رو بردن تو اتاق منم خواستم بیام تو پیشت ولی چون گریه میکردم و حالم بد بود بهم اجازه ندادن گفتن خوابه و ما مراقبشیم بعد از کلی کاستیهای که داشتن و استرسفراوان به ما وارد کردن MRIت تمام شد و در ایم حین ما رو از اون اطاق بیرون کرده بودن با تمام وجودم میلرزم دیگه حتی نمیتونم رو پاهام وایستم ولی ته دلم همه چیز به نظرم بی مشگل میادولی ترس دارم. کارمون تمام شد و بابا و مامانی باید بمونن تا جوابش حاضر بشه من با آمبولانس با تو برگشتم بیمارستام و تو به بخش منتقل شدی عمرم.پندین بار تماس گرفتم ولی بابا میگفت هنوز حاضر نشده 1 ساعت بعد بابا زنگ زد و خبر خوب داد که همه چیز خوبه و مشگلی نیست.خدایا میلیاردها بار شکرت امید داشتم وقتی دکتر ببینه مشگلی نداری مرخصت کنند.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)